ای کاروان من دزد شبرو نیستم

 

 

ای کاروان آهسته ران ســـــــوی المپیک پکن     من یک مدیر ارشدم، جا کن مرا در خویشتن!

خودکار بیت المال خود، در گـــــاوصندوقی نهم            بی دغدغه همراه تو چندی شوم دور از وطن

در بین ورزشکارهـــــــــا من باعث روحیه ام               استاد تقلید صدا، همراه جوکهـــــــــای خفن

آنها پی کسب مدال بنده هلاک عشق و حال            گیرم همه پشت سرم " گویند هر نوعی سخن"

من یک مدیــــــــر گردشی، البته فعلا ورزشی            از آن مهم تر ارزشی،حالی به من ده خواهشن(!)

بهر رژه ای باصفـــــــــا! رد کن بیاید بهـــــر ما              از آن کت و شلوارها همراه کفش و پیرهن

خوب است آنجا بودنم چونکه شده همراه هم            یک عده ورزشکار مرد، یک عده ورزشکار زن

بهر من و امثال من در لیست گر جایی نبود                از این مربّی هایمان یک چند تایی خط بزن

خود بهر کشتی گیرهــــــا آموزش فیتو دهم                 توی فتیله پیچ هم الحـــــــق منم  استاد  فن

از بهر بوکسورهای تیم دارم کوچینگی  بی نظیر:        یک مشت، اول زیر چشم، وان دیگری توی دهن!

"چون می روی بی من مرو،ای جان جان بی تن مرو"      بگذار همراهت شوم سازم فدایت جـــــان و تن

 

ای طنز گــــــــــوی بینوا! این بام دارد صد هوا           بر خویشتن کم کن جفا  هی خشت بر دریا مزن!

با ورزش ِ آبادی از ، آبادی ورزش مگــــــــــو                این وضع ما این سازمان این تربیت این هم بدن!!

سوء مدیریت کنــــون در چین زده گندی  چنان             کز بهر حذف بوی آن ، عاجز شده مَُشک خُتن!

کم گیر ده ای بوالفضول! سوگند ایشان کن قبول           باور مکن دنب خروس، بنگر کمی با حسن ظن...!

 

بوالفضول الشعرا

داستان (2)

  کنت دراکولا اثری از وودی آلن 

 جایی در ترانسیلوانیا کنت دراکولا در تابوتش دراز کشیده و منتظر بود تا شب از گرد راه برسد. کنت نه تنها به حمام آفتاب علاقه‌ای نداشت، بلکه اصولاً از دیدن ریخت آفتاب بیزار بود، چون قرار گرفتن در معرض نور آفتاب پوست او را برنزه نمی‌کرد، کباب نمی‌کرد، نابود می‌کرد. تابوتی که کنت در آن دراز کشیده، درونش اطلس دوزی شده و بر روی درش نام دراکولا نقره کوب شده بود.


  ‌این تابوت مأمن و استراحتگاه کنت در تمام طول ساعات روز بود، اما وقتی تاریکی فرا می‌رسید، دراکولا از آن برمی‌خاست و بسته به حال و حوصله‌اش، به شکل خفاش یا گرگ، به روستاهای آن حوالی سر می‌زد و در کوچه و خیابانها در پی یک شکار خونگرم می‌گشت. او تقریباً شبی یک شکار داشت و عادت داشت خون قربانیانش را قورت قورت سر بکشد. کنت دراکولا سرانجام پیش از تابش نخستین انوار خصم کهن الگویش، خورشید، که فرا رسیدن روز جدید را به طرز ناهنجاری اعلام می‌کرد با شتاب به تابوتش باز می‌گشت. ‌این گونه... زندگی خون‌آشام می‌گذشت تا...


   ... تاریکی داشت فرا می‌رسید که کنت آرام آرام در تابوتش به جنب‌وجوش افتاد. حرکات سریع، سراسیمه و نامنظم پلک‌هایش نشان از آگاهی ناخودآگاه او از غروب خورشید و فرا رسیدن زمان خیزش داشت. کنت آرام آرام در حالی که بیدار شدن را مزمزه می‌کرد به طعمه‌های آینده‌اش می‌اندیشید، نانوا و همسرش. پر طراوت، شاداب، پر از خون، در دسترس، امن و مهمتر از همه ابله. دو روز و شب پیاپی بود که دندان‌هایش را برای مکیدن خون آنها سوهان می‌زد و برای برخاستن از تابوت و پرواز به سوی منزل آن‌ها لحظه شماری می‌کرد.


ادامه نوشته

آنان که رفتند اینان که ماندند

آنان که رفتند اینان که ماندند

رئیس جمهور در جلسه هیئت دولت برای غزه:سریعتر پیگیری کنید از طریق پلیس بین الملل سران اسرائیل مثل باراک  المرت و... تحت تعقیب قرار گرفته و دستگیر شوند مگر آنها ادم نکشته اند؟جنایت نکرده اند؟

داشتم به این موضوع فکر می کردم که یک کلاهبردار میلیاردی را که به یونان پناهنده شده بود

آیا توانستیم از طریق پلیس بین الملل و روابط دیپلماتیک پس بگیریم

که حالا...............................................................؟؟!

شاید هم به این خاطرست که از کودکی گاهی که کار ناشایست انجام میدادیم و یا کسی را می دیدیم که خلافی می کرد با توجه به گفته های بزرگترهامان از پلیس و نقش آن، فکر می کردیم باید آقا پلیسه بیاید و وارد عمل شود

گذشته از آن کدام یک از ما هست که بازی دزد و پلیس نکرده باشه؟!(یاد باد آن روزگاران یاد باد)

اما بعدها فهمیدیم که دنیای بزرگترها روابطش احساساتش تفکراتش و...همه چیزش متفاوته!!!

و دنیای سیاست با همه ی دنیاهای کوچکترها و بزرگترها و زندگی عادی متفاوت تر!!!

به هر حال ما هم برای پلیس بین الملل آرزوی موفقیت می کنیم و توفیق در ماموریت محوله به ایشان...

مطلب دوم:در همین وبلاگ گفته ی جناب وزیر فرهنگ در مورد کاریکاتور رئیس جمهور و عدم رضایتشان و جوابیه گل آقا (که به دلیل فشار زیاد دختر مرحوم گل آقا فعلا تعطیلش کرد)را نوشتم.

که وزیر فرموده بودند:در کدام دولت کاریکاتور رئیس جمهور کشیده میشده؟!

جدا از جوابیه گل آقا باید ذکر کرد که زمانی که انتقاد زیاد است کاریکاتور هم که گونه ای از طنز انتقادیست (که با توجه به شرایط زمانه زبان تند و طعنه های آتشین بهلول را به گونه ی نقاشی طنز، تبدیل کرده است) امااین تصویرگران حقیقت از منظری دیگر ، گویا یادشان رفته

که آنان که درنزد هواخواهانشان به تقدس نزدیکترند کم کم خود نیز باورشان می شود و خط قرمز هایشان پررنگ تر(پررنگتر از خون آنها که بوی تقدس می دادند)میگردد

عکس آمده در اینجا و عکس نامه ای که مربوط به دولت گذشته است نیز خود نشان میدهد که صحت جوابیه گل آقا بر کسی پوشیده نیست.....

برای دیدن تصویر نامه به ادامه مطلب بروید

مهدی

ادامه نوشته

دزد؟!درد؟!

 دزد؟!درد؟!

 

وقتی عقیده عقده خوانده می شود

و نور چراغ در آب،مهتاب تلقی

و متانت زمین زیر برف یخ می زند

نان از یتیم خانه می دزدیم و می فهمیم

دزد،اشتباه چاپی درد است