موطن آدمی را بر هیچ نقشه ای نشانی نیست موطن آدمی تنها در قلب کسانی است که دوستش می دارند

یک قدم به عقب

تاریخ این سرزمین شاهد پنبه شدن بسیاری از تلاش ها بوده است و هرگاه فضائی نو و جدید شکل گرفت پس از مدتی گامی به عقب برداشته شد.یا تاریخ ما عبرت ندارد و باتاریخ های دیگر کشورها متفاوت است یا مردم ما عبرت ها را درس نمی کنند و همچنان تماشاگران بازی سیاست باقی میمانند

میرزا تقی خان امیرکبیر

 

میرزاآقا خان نوری-جانشین امیرکبیر

 

دکتر محمد مصدق 

زاهدی جانشین مصدق پس از کودتا

سید محمد خاتمی

 

شرح واقعه را در  ادامه مطلب بخوانید 

ادامه نوشته

گیل گمش

گیل گمش

در بسیاری از آثار کهن از توفانی عظیم سخن رفته است که همه ی آنها از سیل و ویرانگری حکایت می کند که تمام کره ی زمین را در خود غرق کرد و انسان را به لبه ی پرتگاه انقراض کشاند

آشنا ترین حکایت برای مردم غرب در سفر پیدایش از اسفار عهد عتیق یا تورات آمده است

در فرهنگ خاورمیانه شرح این توفان اولین بار در حماسه ی گیل گمش مشاهده شده است(اوتناپشتیم در آن معادل نوح است)

 

....خدایان چاه ویل به پا خاستند،نرگان دیوار سدهای دنیای سفلا را به پائین کشید و ((نینورتای))جنگجو آبگیرها را از هم درید

وقتی خدای توفانها روشنائی روز را به تاریکی بدل ساخت ،و وقتی زمین را همچون فنجانی در هم خرد کرد

نومیدی گیج کننده سر به آسمان کشید،تمام روز توفان غرید،خشم انباشته یر هم گشوده شد و سیلاب چون موج آوردگاه بر سر مردم بارید

کس نمی توانست برادر خود را ببیند،و مردم از بالا به چشم نمی امدند،حتی خدایان از توفان وحشت کردند و به بالاترین آسمانها گریختند.....

بر دیوارهای آن چنگ انداختند تا خود را بالا بکشند،خدایان بهشت و دوزخ مچاله از ترس گریستند

شش روز و شب بادها وزیدند،توفان و سیلاب چون لشکریان جنگجوی خشم آلود بر هم آویختند،من به چهره ی زمین نگریستم،همه جا سکوت بود و همه جا اسان به گل رس بدل

شده بود و من کاملا خمیده و بسیار گریستم