شریعتی و مطهری ، از نگاه یکدیگر
مرور سير تاريخي تقابلات آيت الله مرتضي مطهري و دکتر علي شريعتي


آیت الله مطهری و دکتر شریعتی دو مرد تاثیر گذار در انقلاب ایران بودند. نه می توان زحمات مطهری را نادیده انگاشت و نه می شود به شریعتی بی اعتنا بود. این دو (در کنار دیگر بزرگان) بار فرهنگی انقلاب را به دوش کشیدند. ذهن ها را آماده کردند و طرحی نو در انداختند. گرچه تاثیر گذاری شریعتی در نسل جوان بیشتر بود و معلم انقلاب لقب گرفت اما نقش مطهری را که از بنیانگذاران حسینیه ارشاد بود نیز نمی توان در آگاهی دادن و تعلیم و تربیت آن نسل انکار کرد. شریعتی با آن بیان جذاب و گیرایش (که مارکسیسیت ها را یکضرب شیعه می کرد!) اسلام را از پستو بیرون کشید و پایه گذار یک حرکت پرخروش مردمی شد. اسلام و مذهب را بی واسطه فهمید. اینگونه شد که توانست با فهم نو از دین و مذهب سیل جوانان را به حسینیه ارشاد سرازیر کند چنانکه در هر درس ۵۰۰۰ نفر پای صحبتش می نشستند. مقصود از این نوشته نه تمجید از شریعتی است و نه تجلیل از مطهری ؛ نه تخریب شریعتی است و نه تنبیه مطهری. تنها شرح و بسط یک درگیری فکری است بین یک عالم اسلامی و یک روشنفکر دینی(1). دعوای یک ملای کور و یک خاموش فکر غربزده نیست. کشمکش فکری است میان یک روحانی علوی و یک متفکر اسلامی. قصد ما بزرگ نمایی و یا تخریب وجهه ی این دو نیست. تحقیق و تحلیلی است بر این دو بزرگوار که شاید " فاعتبروا یا اولی الابصار.... "

حسینیه ارشاد موسسه ای مذهبی فرهنگی بود که در سال ۱۳۴۲ به همت محمد همایون و علی آبادی و ناصر میناچی با همفکری مطهری تاسیس شد. تعیین سیاست عمومی و انتخاب سخنرانان اکثرا به عهده ی مطهری بود (2) سال ۱۳۴۵ مطهری از استاد محمد تقی شریعتی دعوت می کند تا برای سخنرانی به ارشاد بیاید و استاد تا سال ۱۳۴۶ در محل موقت حسینیه به ایراد سخنرانی می پرداخت. در سال ۴۸ که موضوع چاپ نشریات داخلی حسینیه پیش آمد مطهری اولین نشریه حسینیه را در دو جلد به نام "محمد خاتم پیامبران" منتشر کرد. مطهری از شریعتی دعوت می کند تا مقاله ای برای این نشریه بفرستد و در نامه ای به دکتر می نویسد: "برادر عزیز دانشمندم. قلب خود شما گواه است که چقدر به شما ارادت می ورزم..."(3) دکتر شریعتی برای این کتاب دو مقاله فرستاد ۱- هجرت تا وفات ۲- سیمای محمد. و به مطهری اجازه داده بود که هر یک از این مقالات را که می پسندد چاپ کند." مطهری چنان از خواندن زندگی محمد به وجد آمده بود که آنرا سه بار به طور کامل خوانده بود. مطهری هر دو مقاله را چاپ کرد و در نامه ای به پدر شریعتی از او تجلیل و تمجید کرد"(4)

برای دیدن ادامه مقاله و عکس به ادامه مطلب بروید

ادامه نوشته

تا روح بشر به چنگ زر زندانیست

شاگردی مرگ پیشه ای انسانیست

جان از ته دل طالب مرگ است! دریغ

 در هیچ کجا برای مردن جا نیست!

کارو*

آقایان عسگراولادی با صادرات ۱۷۰۰۰تن پسته و ۲۰۰۰۰ تن زیره:ما به قصد قربت تجارت می کنیم

آقای محصولی وزیر کشور با۱۶۰ میلیارد تومان ثروت:ثروتم را پس از خروج از سپاه از راه مناقصه بدست آورده ام

ابوذر

 

تنها راه می رود  تنها می میرد  تنها برانگیخته می شود

ابوذر زندگی مادی فردی را رها می کند و ((پارسائی انقلابی))را که ((زهد اسلامی)) است و(( زهدعلی))-و نه زهد صوفیانه ی مسیح و بودا-پیشه می کند تا برای مردم زندگی مادی و برابری

اقتصادی فراهم آرد،چه کسی که با گرسنگی دیگران می جنگد باید گرسنگی خود را بپذیرد و کسی می تواند به جامعه اش آزادی دهد که از آزادی بگذرد.

.

.

این روزها گذشت و پیامبر رفت!ناگهان((بادهائی که به بند کشیده شده بودند،از همه سو رها شدند)) و علی تجسم روح این انقلاب خانه نشین شد

به نشانه اینکه عدالت باز از دین جدا می شود و به نشانه اینکه،توده باز باید از صحنه کنار رود و مذهب باز در انحصار خواص روحانیت و اشرافیت و حاکمیت قرار گیرد

.

.

ابوذر معلوم کرد که لبه ی تیز مبارزه را باید متوجه کجا نمود،و آموخت که درگیری های انحرافی و عوضی گرفتن ها و فرعی گرفتن ها تا کجا مبارزه را دقیقا به همان صحنه هائی

می کشاند که دشمن می خواهد و چنان می کند که اگر پیروزی هم بدست آید،دردی دوا نمی شود

.

.

ابوذر خط اصلی مبارزه اش را مبارزه با تبعیض طبقاتی برای استقرار عدالت تعین کرد

این بود که ابوذر به عنوان درسی نیز به آنها که چون او می کوشند اسلامشان((اسلام علی وار محمد))باشد-به قرآن بازگشت و شعارش را از او گرفت:

((والذین یکنزون الذهب و الفضه و لاینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم.یوم یحمی علیها فی نار جهنم فتکوی بها جباههم و جنوبهم و

ظهورهم هذا ما کنزتم لانفسکم فذوقوا ما کنتم تکنزون)) ..سوره ی توبه آیات 35-34

کسانی را که طلا و نقره گنج می نهند و آن را در راه خدا "انفاق" نمی کنند،به عذابی دردآور مژده ده،روزی که در آتش دوزخ تفتیده شوند و بدنها و پیشانیها و پهلوها و پشتهایشان

داغ شود،این است آنچه برای خودتان اندوختید،پس بچشید آنچه را می اندوختید))

.

.

ابوذر می دانست که هر عصری دردی دارد و هر نسلس شعاری و آنکه قرآن را،نه یک ((شی متبرک)) که ((نور هدایت)) میداند،باید بر آیات روز تکیه کند

.

.

عثمان گفت:اگر مردی زکاتش را داده باشد،و قصری بسازد یک خشتش طلا و یک خشتش از نقره،بر او حرجی نیست،کعب الاحبار نیز تائید کرد

ابوذر بر او یورش برد،صحنه کامل است،صحنه نمایش تمامی تاریخ!در یک سو زر و زور و مذهب حاکم

،و در برابر ابوذر،مظهر مذهب محکوم تاریخ و طبقه ی مظلوم تاریخ،خدا و مردم

.

.((ابوذر می گوید:در شگفتم از کسی که در خانه اش خوراکی پیدا نمی کند،چگونه است در حالی که شمشیرش را بر سر دست به اهتزاز می آورد،بر مردم خروج نمی کند))

نمی گوید می تواند خروج کند،حتی نمی گوید باید خروج کند،می گوید تعجب می کنم که چرا خروج نمی کند؟

و مهمتر از همه نمی گوید:بر قدرت حاکم،طبقه ی استثمار کننده،...بلکه بر مردم!

یعنی وقتی تو گرسنه ای،همه ی جامعه مسئول است

.

.دکتر علی شریعتی-کتاب ابوذر

 

وبلاگ فرقه های اسلامی که در پیوند آمده مربوط به من است لطفا ببینید و نظر بدهید